اشعار زیبای عید قربان
در این بخش اشعار زیبای کوتاه و بلند دو بیتی عاشقانه و عارفانه تبریک عید قربان را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
عید قربان یکی از اعیاد مذهبی است که در آن حضرت ابراهیم (ع) برای قربانی کردن پسرش به عنوان یکی از راه های پیروی از دستورات خداوند اقدام کرد که قبل از اینکه بتواند این کار را عملی کند، خداوند گوسفندی را فرستاد تا به جای پسرش قربانی کند.
چرخ زدم چه ناگاه، نور شدم چه آسان
روح من از مدینه ست، خاك من ازخراسان
کیست برابر من ؟ آن سوی مشعر من
کشته ی آن نگاهم در شب عید قربان
سنگ بزن كه در من آینه ای بروید
سنگ بزن كه در من شور گرفته شیطان
نذر دلم كن امشب سلسلة الذهب را
چیست به غیر زنجیر سلسله های عرفان
دف بزنید امشب، با دل من بچرخید
عقل بگو بچرخد، عشق بگو بچرخان
این تب لیلة القدر یا تب عید اضحی ست
این شب عید فطر است یا شب عید قربان ؟
همیشه چشم براه آسمون باشتو هم با بوی بارون مست میشییه روزی میرسه با گریه شوقتو هم با آسمون هم دست میشیعید قربان مبارک
عید قربان به حقیقـت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما، نعمت باران آمد
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هرکس میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیمبه کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان راکسی کو روز قربان، غیر خود را میکند قرباننفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
شعر دو بیتی تبریک عید قربان
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریمآفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطشبر کویر دل ما، نعمت باران آمد
عید قربان آمد و من هم شدم قربانی اتگرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانی ات
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیراین دل صد پاره و چشمان تر ارزانی ات
بر پیکر عالم وجود جان آمدصد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمنیک عید بزرگ به نام قربان آمد…
عید قربان زنده دارد یاد قربان گشتگان راپاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیز و در این عید قربان سوی قربانگاه رو کنمعنی بیت و حرم را در شهادت جستوجو کن…
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه؟نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یا نه؟
برای طوف کویت جامه احرام بر بستمگدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یا نه؟
خوشا آنان که با حق آشنایندمطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود رافدای امرِ الله می نمایند
اشعار بلند عید قربان
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمدعید فرخنده نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبولرحمت واسعه حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریمآفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطشبر کویر دل ما نعمت باران آمد
خاک می سوخت در اندوه عطش با حسرتنقش در سینه این خاک گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلشآن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی به خدا ابراهیمجای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلابه خدا بهر سر افرازی قرآن آمد
بندگی کن تا که سلطانت کنندتن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوستتا چو اسماعیل، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویشتا خلیل الله دورانت کنند
عید قربان آمده ای دوستان شادی کنیدیادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشتبا تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شدنامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم
باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم
دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم
عید قربان گرچه آیین خلیل آزر استملت اسلام را امروز زیب و زیور است
حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى اوگونه اسلام و روى ملت پیغمبر است
حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوستذبح اسماعیل از یك گوسفند آسانتر است
حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاهخانه حق را كه گویى خال روى دلبر است
سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجازدر خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است
خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجازور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است
اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بهااز نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است
سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باددر حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است
شعر جدید عید قربان
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده ی نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
خاک میسوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه ی این خاک گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی بخدا ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلا
به خدا بهر سر افرازی قرآن آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
مشعر و خیف و منی را بنگرید
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنج گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
شعر کوتاه و بلند عید قربان
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟
برای طوف کویت جامه احرام بر بستم
گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
بندگی کن تاکه سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی
با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان ! خوش رسیدی، خوش رسیدی
آمدی چون سیلْ جوشان ، بیخبر، ناگه، خروشان
تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
خانهی عقل زبون را، عقل سرد تیرهگون را
کردهای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
شعر میجوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه
از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی